فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    Unable

    ʌnˈeɪbl ʌnˈeɪbl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • adjective B1
      عاجز، ناتوان، قادر نبودن
      • - The injured athlete was unable to compete in the championship game.
      • - ورزشکار مصدوم قادر به رقابت در مسابقه‌ی قهرمانی نبود.
      • - My father was unable to walk.
      • - پدرم قادر به راه رفتن نبود.
      • - We are unable to guarantee the timely payment of the installments.
      • - ما نمی‌توانیم پرداخت به‌ موقع اقساط را تضمین کنیم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد unable

    1. adjective not having talent, skill
      Synonyms: can’t cut it, can’t hack it, can’t make the grade, clumsy, helpless, hog-tied, impotent, impuissant, inadequate, incapable, incapacitated, incompetent, ineffectual, inefficacious, inefficient, inept, inoperative, no can do, no good, not able, not cut out for, not equal to, not up to, out of commission, powerless, sidelined, unfit, unfitted, unqualified, unskilled, weak
      Antonyms: able, adequate, capable, competent, fit, qualified, skillful, talented

    ارجاع به لغت unable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «unable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unable

    لغات نزدیک unable

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری