فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    Unattached

    ˌʌnəˈtætʃt ˌʌnəˈtætʃt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    • adjective
      ناوابسته، توفیق نشده، اعزام نشده، آزاد، منتظر دستور
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد unattached

    1. adjective disconnected, free
      Synonyms: apart, at liberty, autonomous, available, detached, fancy-free, footloose, independent, off the hook, on one’s own, separate, single, unaffiliated, uncommited, unconnected, uninvolved, unmarried

    ارجاع به لغت unattached

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «unattached» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unattached

    لغات نزدیک unattached

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری