فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unblock

ʌnˈblɑːk ʌnˈblɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    گرفتگی چیزی را برطرف کردن، (لوله و غیره را) باز کردن، گشودن
    • - to unblock a pipe
    • - لوله‌ی گرفته را باز کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unblock

  1. verb To rid of obstructions
    Synonyms: open, free, clear, unfreeze, release
    Antonyms: block

لغات هم‌خانواده unblock

ارجاع به لغت unblock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unblock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unblock

لغات نزدیک unblock

پیشنهاد بهبود معانی