فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Uncharted

ʌnˈtʃɑːrt̬ɪd ʌnˈtʃɑːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    اکتشاف‌نشده، در نقشه یا جدول وارد نشده، نامعلوم، ندانسته
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد uncharted

  1. adjective unknown
    Synonyms: alien, concealed, distant, exotic, faraway, far-off, foreign, hidden, little known, remote, undiscovered, unexplored, unheard-of, unidentified, unmapped, unnamed

ارجاع به لغت uncharted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncharted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncharted

لغات نزدیک uncharted

پیشنهاد بهبود معانی