Underdo

ʌndərˈduː ˈʌndəˈduː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive verb - intransitive
    از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن (غذا)،نیم پز کردن
    • - the meat is underdone
    • - گوشت (هنوز) خوب پخته نشده است
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت underdo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underdo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/underdo

لغات نزدیک underdo

پیشنهاد بهبود معانی