Underdone

ˌʌndərˈdʌn ˌʌndəˈdʌn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • کم پخته
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد underdone

  1. adjective Not completely cooked
    Synonyms: undone, not finished, uncooked
  2. adjective Insufficiently cooked
    Synonyms: half-baked

ارجاع به لغت underdone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underdone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/underdone

لغات نزدیک underdone

پیشنهاد بهبود معانی