فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Vacancy

ˈveɪkənsi ˈveɪkənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vacancies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C1
    جای خالی، خالی بودن
    • - No vacancy.
    • - (متل و غیره) اتاق خالی نداریم.
    • - There are several vacancies in our office.
    • - در اداره‌ی ما چند پست خالی وجود دارد.
  • noun
    ( vacantness ) محل خالی، پست بدون تصدی، جا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vacancy

  1. noun opening
    Synonyms: abstraction, blankness, desertedness, emptiness, gap, job, lack, opportunity, position, post, room, situation, space, vacuity, vacuousness, vacuum, void, voidness
    Antonyms: fill, overflow

ارجاع به لغت vacancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vacancy

لغات نزدیک vacancy

پیشنهاد بهبود معانی