فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Van

væn væn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vanned
  • شکل سوم:

    vanned
  • سوم شخص مفرد:

    vans
  • وجه وصفی حال:

    vanning
  • شکل جمع:

    vans

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    وانت سرپوشیده (نوعی وسیله‌ی نقلیه‌ی جاده‌ای با اندازه‌ی متوسط به‌ویژه برای حمل کالا)
    • - The company uses a white van to transport packages.
    • - این شرکت از وانت سرپوشیده برای حمل بسته‌ها استفاده می‌کند.
    • - The van was filled with tools.
    • - وانت سرپوشیده پر از ابزار بود.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی ون (نوعی خودرو برای حمل‌ونقل افراد که بیشتر از خودروی معمولی ظرفیت دارد)
    • - The tour guide drove the van full of tourists to all the famous landmarks in the city.
    • - راهنمای تور با ون پر از گردشگر به تمام نقاط دیدنی شهر رفت.
    • - The van took the team to the game.
    • - ون تیم را برای بازی برد.
  • noun countable informal
    انگلیسی بریتانیایی (نظامی) پیش‌قراول، جلودار
    • - The van launched a surprise attack on the enemy camp.
    • - پیش‌قراول حمله‌ی غافلگیرانه‌ای به اردوگاه دشمن انجام داد.
    • - The van bravely faced the enemy forces.
    • - جلودار با شجاعت با نیروهای دشمن مقابله کرد.
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی واگن باری (در راه‌آهن)
    • - The van was packed full of luggage and supplies for the long journey ahead.
    • - واگن باری پر از چمدان و وسایل برای سفر طولانی پیش‌رو بود.
    • - The crew worked diligently to load and unload the van at each station.
    • - خدمه برای بارگیری و تخلیه‌ی واگن باری در هر ایستگاه سخت تلاش کردند.
  • verb - transitive
    با وانت حمل کردن (سرپوشیده)
    • - We need to van all the equipment to the event venue.
    • - باید تمام تجهیزات را با وانت به محل برگزاری رویداد حمل کنیم.
    • - Can you van these packages to the post office for me?
    • - آیا می‌توانید این بسته‌ها را برای من با وانت به اداره‌ی پست ببرید؟
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد van

  1. noun A camper equipped with living quarters
    Synonyms: truck, camper, small truck, delivery truck, trailer, recreational-vehicle, cart, caravan, avant-garde, rv, lead, lorry (British), vanguard, vehicle, wagon, new-wave
  2. noun The leading units moving at the head of an army
    Synonyms: vanguard

ارجاع به لغت van

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «van» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/van

لغات نزدیک van

پیشنهاد بهبود معانی