Weal

wiːl wiːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    خیر، سعادت، آسایش، ثروت، دارایی
    • - the public weal
    • - بهزیستی اجتماعی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد weal

  1. noun A state of health, happiness, and prospering
    Synonyms: prosperity, welfare, well-being
  2. noun A ridge or bump raised on the flesh, as by a lash or blow
    Synonyms: wale, welt, wheal, whelk

ارجاع به لغت weal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weal

لغات نزدیک weal

پیشنهاد بهبود معانی