Wrestle

ˈresl ˈresl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wrestled
  • شکل سوم:

    wrestled
  • سوم شخص مفرد:

    wrestles
  • وجه وصفی حال:

    wrestling
  • شکل جمع:

    wrestles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb
    کشتی گرفتن، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، سر‌وکله زدن، تقلا کردن، کشتی، کشمکش، تقلا
    • - The company is wrestling with grave financial problems.
    • - شرکت با مسائل سخت مالی دست به گریبان است.
    • - Wrestling is popular in Iran.
    • - در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.
    • - Rustam wrestled with him and threw him to the ground.
    • - رستم با او کشتی گرفت و او را بر زمین افکند.
    • - Five workers wrestled the boulder into place.
    • - پنج کارگر تخته سنگ را در جای خود قرار دادند.
    • - We wrestled the cotton bales onto the truck.
    • - عدل‌های پنبه را با زحمت به داخل کامیون کشیدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wrestle

  1. verb struggle physically or mentally with something
    Synonyms: battle, combat, contend, endeavor, essay, exert, fight, grapple, grunt, scuffle, strain, strive, tangle, tussle, work

ارجاع به لغت wrestle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wrestle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrestle

لغات نزدیک wrestle

پیشنهاد بهبود معانی