Wristwatch

-wɑːtʃ / / -wɒːtʃ ˈrɪstwɒtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    ساعت مچی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wristwatch

  1. noun A watch that is worn strapped to the wrist
    Synonyms: wrist watch

ارجاع به لغت wristwatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wristwatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wristwatch

لغات نزدیک wristwatch

پیشنهاد بهبود معانی